کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثابت شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثابت شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) محقق شدن .
-
واژههای مشابه
-
ثابت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - مدلل ساختن . 2 - محق شمردن .
-
ثابت رأی
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ) [ ازع . ] (ص مر.) آن که در عقیدة خود پابرجاست ، ثابت عقیده .
-
ثابت قدم
فرهنگ فارسی معین
( ~. قَ دَ) [ ع . ] (ص مر.) 1 - پابرجا، متین . 2 - ثابت رای .
-
جستوجو در متن
-
مسلم شدن
فرهنگ فارسی معین
(مُ سَ لَّ. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - قطعی شدن ، ثابت شدن . 2 - مقرر شدن ، مختص .
-
قایم شدن
فرهنگ فارسی معین
(یِ. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - ثابت و برقرار گشتن . 2 - پنهان شدن .
-
تأصل
فرهنگ فارسی معین
(تَ أَ صُّ) [ ع . ] (مص ل .) با اصل گردیدن ، ثابت و راسخ شدن .
-
رسوخ
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) ثابت و استوار شدن . 2 - (اِ.) نفوذ، رخنه .
-
ثبوت
فرهنگ فارسی معین
(ثُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) استوار شدن ، استقرار یافتن . 2 - بر جای ماندن ، ایستادن . 3 - ثابت شدن امری با دلیل و برهان . 4 - (اِمص .) پایداری ، دوام . 5 - استواری ، استقرار. 6 - تحقق .
-
ارتکاز
فرهنگ فارسی معین
( اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) ثابت شدن . ؛~ بر قوس : کمان را بر زمین فرو برده ایستادن . ؛~عرق : برجستن رگ ، پریدن رگ .
-
ثبات کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] 1 - (مص ل .) پایداری کردن ، استقامت ورزیدن . 2 - ثابت شدن ، پایدار ماندن . 3 - مقاومت کردن . 4 - (اِمص .) پایداری ، استقامت .
-
پیاز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گیاه علفی از تیره سوسنی ها با برگ های نوک تیز گل های سفید مایل به سبز یا گلی مایل به بنفش که غدة متورم آن خوراکی است ، دارای طعم و بوی تند و مرکب از لایه های نازک تو در توست . ؛ ~ کسی کونه کردن (کن .) پیشرفت کردن ، موفق شدن ، ثابت و مستقر شدن...