کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ت ت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تنازل
فرهنگ فارسی معین
(ت زُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - پیکار کردن . 2 - فرود آمدن . 3 - استعفا کردن . 4 - فروتنی کردن .
-
استتباع
فرهنگ فارسی معین
(اِ ت ِ تú) [ ع . ] (مص م .)به پیروی دعوت کردن .
-
استنکاح
فرهنگ فارسی معین
(اِ ت ِ) [ ع . ] (مص م .) عقد زناشویی بستن ، طلب نکاح کردن .
-
استتار
فرهنگ فارسی معین
(اِ ت ِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پوشیده شدن ، پنهان شدن . 2 - (مص م .)پنهان کردن .
-
اختبار
فرهنگ فارسی معین
(اِ ت ِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) خبر گرفتن ، خبرجویی . 2 - (مص م .)آزمودن ، امتحان کردن .
-
رفتن
فرهنگ فارسی معین
(رَ تَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - روان شدن ، حرک ت کردن . 2 - کوچ کردن ، رحلت کردن . 3 - گذش تن ، سپری شدن . 4 - مردن . 5 - تأثیر کردن . 6 - شدن ، گذشتن . 7 - صورت پذیرفتن ، انجام گرفتن . 9 - (عا.) شبیه بودن . 10 - بی حال شدن . 11 - انجام دادن . 12 - ...
-
تجزیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ) [ ع . تجزیة ] (مص م .) 1 - جزء جزء کردن چیزی ، پاره های یک جسم مرکب را از هم جدا کردن . 2 - تحلیل مفردات عبارت ها و جمله ها طبق قواعد صرف ، بدون در نظر گرفتن رابطه و ترکیب آن ها (دستور). 3 - تبدیل یک جسم به چند جسم ساده تر مانند ت بدیل آب ب...
-
فوتوریسم
فرهنگ فارسی معین
(فُ تُ) [ فر . ] (اِ.) نام مکتبی در هنر، موسیقی و ادبیات در ایتالیا که از 1909 تا 1915 رواج داشته است ، بنیانگذار این مکتب ف . ت . مارتینی شاعر ایتالیایی بوده است . ویژگی این مکتب رها کردن سنت ها و رسوم معمول ، طرد تغزل از شعر، ایجاد سبکی نثر مانند،...
-
واگیر
فرهنگ فارسی معین
(حامص )1 - سرایت . 2 - (دستة عزاداری ) تکرار جمع مصراع یابیت ترجیع را. 3 - ورزشی اس ت پهلوانان را در گود زورخانه که یک به یک دست بر دیوار نهند و به جانب همان دست بر سینه زور کنند تا سینه برآمده پهن شود. 4 - ورزشکار پس از آن که از سنگ گرفتن خسته شد و ...