کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیغه 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
برچک
فرهنگ فارسی معین
(بَ چَ) (اِ.) تیغة شمشیر.
-
گاوآهن
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.)ابزاری برای کندن و شخم زدن زمین دارای تیغه یا تیغه های فولادی سنگین که به وسیله چهارپا به ویژه گاو بر روی زمین کشیده می شود.
-
پالانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) طبقه ای از خشت که روی آجر تیغة سقف رساند.
-
کتاره
فرهنگ فارسی معین
(کِ رَ) (اِ.) کتاله ، غداره ، سلاح سردی مانند شمشیر با تیغة راست و پهن .
-
خنجر
فرهنگ فارسی معین
(خَ جَ) [ ع . ] (اِ.) سلاحی به اندازة کارد که نوک تیز دارد و تیغه اش کج و برنده است .
-
کاردک
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِمصغ .) ابزاری با تیغة فلزی دارای لبة پهن برای گستردن رنگ یا بتونه ساخته شده است .
-
مداد تراش
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) [ ع - فا. ] (اِ.) وسیله ای با یک تیغة ثابت یا چرخان برای تیز کردن یا تراشیدن نوک مداد.
-
بولدوزر
فرهنگ فارسی معین
(دُ زِ) [ انگ . ] (اِ.) ماشین سنگین زنجیردار با قدرت زیاد که با تیغة فولادی سپر مانند جلوی خود، خاک و مصالح روی زمین را جا به جا می کند، هموارساز (فره ).
-
ساکسفون
فرهنگ فارسی معین
(سُ فُ) [ فر. ] (اِ.) = ساکسفن : یکی از سازهای بادی که آن را از مس سازند و تیغة فلزی نازکی دارد که تولید صدا کند.
-
چاقو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) آلتی مرکب از تیغة فولادین که به دسته ای وصل است و آن برای بریدن و تراشیدن به کار رود. ؛~ی بی دسته ساختن کنایه از: کار ناتمام و بی ارزش کردن .
-
پرده کرکره
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ کِ رِ) (اِمر.) وسیله ای از تیغه های نازک خم پذیر که به وسیلة ریسمان هایی به هم متصل شده و به پنجره آویخته می شود و با کشیدن ریسمان ها می توان آن را باز و بسته کرد.
-
اره
فرهنگ فارسی معین
(اَ رِّ) (اِ.) ابزاری است برای بریدن چوب یا فلز که از آهن و به شکل تیغة بلند و باریک و دندانه دار و تیز ساخته شده است . ؛ ~دادن و تیشه گرفتن کنایه از: بگومگو کردن ، کلنجار رفتن .
-
شمشیر
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ په . ] (اِ.)سلاحی آهنین و فولادین که دارای تیغه ای بلند و منحنی و برنده است . ؛ ~ را از رو بستن کنایه از: حالت تهدیدآمیز به خود گرفتن . ؛ ~ را غلاف کردن کنایه از: از تهدید دست کشیدن و از در سازش درآمدن .
-
پشیزه
فرهنگ فارسی معین
(پَ زِ) (اِ.) = پشیز: 1 - پولک فلزی ریز که بر جامه یا هر چیز دیگر بدوزند. 2 - چیزی است از برنج و امثال آن که مابین دسته و تیغة کارد وصل کنند برای استواری . 3 - چرمی که در دامن خیمه دوزند و پایزه بدان استوار کنند. 4 - آن چه از آهن که برای زینت بر در ...