کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیزرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آتشپا
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(ص مر.) تیزرو، بی قرار و آرام .
-
صرصرتک
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) تیزرو.
-
براق
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) 1 - اسب تیزرو. 2 - مرکب رسول الله.
-
پرآور
فرهنگ فارسی معین
(پِ وَ) (ص فا.) 1 - تیزپر، تیزرو. 2 - پرنده .
-
جمازه
فرهنگ فارسی معین
(جَ مّ زِ) [ ع . جمازة ] (اِ.) شتر تیزرو.
-
نوند
فرهنگ فارسی معین
(نَ وَ) 1 - (اِ.) پیک ، نامه بر. 2 - (ص .) تیزرو، تندرو.
-
ذریع
فرهنگ فارسی معین
(ذَ) [ ع . ] (ص .) 1 - تیزرو، سبک سیر. 2 - فراخ گام . 3 - فاش . 4 - فراوان ، بسیار.
-
سه پری
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ) (اِ. ص .) 1 - تیری که سه پر مرغ داشته باشد. 2 - مجازاً: تیزرو.
-
طیاره
فرهنگ فارسی معین
(طَ یّ رَ یا رِ) [ ع . طیارة ] (ص .) مؤنث طیار. 1 - کشتی تیزرو. 2 - هواپیما.
-
طیار
فرهنگ فارسی معین
(طَ یّ) [ ع . ] 1 - (ص .) پرواز کننده ، پرنده . 2 - (اِ.) چُست و چالاک ، تیزرو. 3 - ترازو، زبانة ترازو. 4 - (اِ.) نوعی کشتی .