کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (ص .) تاریک ، سیاه .
-
تیره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - دسته ای از مردم که از یک نژاد باشند. 2 - دودمان ، خانواده .
-
واژههای مشابه
-
تیره روز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) بدبخت .
-
تیره پشت
فرهنگ فارسی معین
( ~. پُ) (اِمر.) ستون فقرات ، 33 مهره که از زیر گردن تا کمر قرار دارد.
-
واژههای همآوا
-
طیره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) شرم ، آزرم . 2 - آزردگی . 3 - (ص .)خجل ، شرمنده . 4 - دلتنگ .
-
طیره
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . طیرة ] (اِ.) فال بد.
-
طیره
فرهنگ فارسی معین
(طَ یْ رَ یا طِ یْ رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سبکی ، سبکسری . 2 - خشم .
-
جستوجو در متن
-
مکدر
فرهنگ فارسی معین
(مُ کَ دَّ) [ ع . ] (اِمف .) تیره شده ، تیره .
-
اکدر
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) [ ع . ] (ص تف .) 1 - تیره تر. 2 - تیره رنگ .
-
برگ بو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) گیاهی از تیرة غارها جزو تیره های نزدیک به آلاله ها که به صورت درختچه می باشد.
-
پشام
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص .) هر چیز تیره رنگ .
-
تار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) تیره ، تاریک .