کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَقَلُّبَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تقلب
فرهنگ فارسی معین
(تَ قَ لُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دگرگون شدن . 2 - در کاری به سود خود و به زیان دیگری تصرف کردن .
-
واژههای همآوا
-
تغلب
فرهنگ فارسی معین
(تَ غَ لُّ) [ ع . ] (مص ل .) پیروز شدن ، غالب شدن .
-
تقلب
فرهنگ فارسی معین
(تَ قَ لُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دگرگون شدن . 2 - در کاری به سود خود و به زیان دیگری تصرف کردن .
-
جستوجو در متن
-
کلاه برداری کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ. کَ دَ) (مص ل .) تقلب کردن ، با حقه و تقلب کسی را مغبون کردن .
-
کم فروشی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) تقلب در وزن جنس هنگام فروختن .
-
جعل
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (مص ل .) برگردانیدن ، تقلب کردن .
-
دوز
فرهنگ فارسی معین
(ری . اِفا.) 1 - در ترکیب به معنی «دوزنده » می آید: 2 - (عا.) کلک ، حقه بازی ؛ ~ُ کلک حقه بازی و تقلب .
-
قلب زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - سکة تقلبی زدن . 2 - تقلب کردن .
-
لاپ آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) (عا.) 1 - در قمار تقلب کردن و جر زدن . 2 - لاف و گزاف گفتن ، کارهایی را به دروغ به خود نسبت دادن .