کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَرَکَهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ترکه
فرهنگ فارسی معین
(تَ کِ) (اِ.) 1 - شاخة باریک و دراز که از درخت بریده باشند. 2 - مجازاً لاغر، باریک اندام .
-
ترکه
فرهنگ فارسی معین
(تَ رِ کِ) [ ع . ترکة ] (اِ.) میراث ، مالی که از مرده به جا مانده باشد.
-
دو ترکه
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ کِ) (ق مر.) به صورت دو نفر که پشت سر یکدیگر و با هم بر اسب ، دوچرخه یا موتور سوار شده اند.
-
واژههای همآوا
-
ترکه
فرهنگ فارسی معین
(تَ کِ) (اِ.) 1 - شاخة باریک و دراز که از درخت بریده باشند. 2 - مجازاً لاغر، باریک اندام .
-
ترکه
فرهنگ فارسی معین
(تَ رِ کِ) [ ع . ترکة ] (اِ.) میراث ، مالی که از مرده به جا مانده باشد.
-
جستوجو در متن
-
ازگ
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] (اِ.) ترکه ، شاخ خرد.
-
لاخ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) یک عدد از هر چیز باریک و دراز مثل مو، ترکه .
-
ثلث
فرهنگ فارسی معین
(ثُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - یک سوم . 2 - دو دانگ . 3 - نام یکی از خطوط اسلامی . 4 - یک سوم ترکة موصی در زمان فوت .