کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَحْکُمُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تحکم
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ کُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) زور گفتن ، به میل خود رفتار کردن . 2 - حکم عادلانه کردن . 3 - (اِمص .) زورگویی و تعدی . 4 - حکومت ، فرمانروایی .
-
واژههای همآوا
-
تحکم
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ کُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) زور گفتن ، به میل خود رفتار کردن . 2 - حکم عادلانه کردن . 3 - (اِمص .) زورگویی و تعدی . 4 - حکومت ، فرمانروایی .
-
تهکم
فرهنگ فارسی معین
(تَ هَ کُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دست انداختن . 2 - خشم گرفتن . 3 - پشیمانی خوردن . 4 - ویران شدن .
-
جستوجو در متن
-
آمرانه
فرهنگ فارسی معین
(مِ نِ) (ق مر.) تحکم آمیز.
-
حرف زور
فرهنگ فارسی معین
( ~ ) [ ع - فا. ] (ص مر.) سخن ناحق ، سخن تحکم آمیز و ناروا.