کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توپ پارچه و غیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
توپ زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .) در بازی قمار، روی دست حریف رفتن بدون این که دست شخص بهتر از دست حریف باشد، بلوف .
-
جستوجو در متن
-
دم قیچی
فرهنگ فارسی معین
(دَ. قِ) (اِمر.) قطعه های کوچک اضافی که در جریان برش پارچه ، کاغذ و مقوا و غیره به وجود می آید.
-
آلبوم
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ فر. ] ( اِ.) مجموعه ای از عکس ، تصویر، تمبر، نمونة پارچه ، صفحه ، نوار موسیقی و غیره ، جُنگ (فره ).
-
بابرکت
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَ کَ) (ص مر.) 1 - دارای برکت . 2 - (عا.) هر چیز که بیش از تصور افزون آید مانند: غذا، پارچه و غیره .
-
شرینگ
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ انگ . ] 1 - (اِ.) پارچه ، لباس و غیره . 2 - (مص .) آب رفتن ، کوچک شدن ، تکیدگی ، افت به معنای کاهش حجم مواد.
-
نی پیچ
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نَ) (اِمر.) لولة ساخته از مفتول یا غیره که بر او آن پوست یا پارچه گرفته ، یک سر آن به قلیان متصل است و سر دیگر به دهان (به هنگام کشیدن قلیان ).
-
چاپ
فرهنگ فارسی معین
[ هند. ] (اِ.) نقش کردن نوشته ها و تصاویر روی کاغذ به وسیلة ماشین های ویژة این کار، طبع . ؛~ سنگی طبع نوشته ها و غیره به وسیلة تحریر بر روی صفحة مخصوص و انعکاس آن بر روی کاغذ. ؛~ سربی طبع نوشته ها و غیره به وسیلة حروف سربی . ؛~ مسطح طبع نوشته ه...
-
نقده
فرهنگ فارسی معین
(نَ دِ یا دَ) [ ازع . ] (اِ.) گل و بوته ای که با نخ مخصوص ابریشمی زری یا نقره ای روی پارچه های گرانبها می انداختند، نوعی رشتة فلزی نوار مانند وبسیار باریک از نوع گلابتون و سایر رشته های درخشان و زینتی که در یراق بافی و علاقه بندی و غیره به کار می رود...
-
برم
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَ) (اِ.) 1 - چوبی که پارچه ای ملون بر بالای آن بندند و در میدان نصب کنند برای آگاه کردن مردم از کشتی پهلوانان . 2 - چوب بندی را گویند که تاک انگور و بیارة کدو و خیار و غیره را بالای آن گذارند؛ داربست .
-
سابوتاژ
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ فر ] (اِ.) خرابکاری عمده در کارخانه ، معادن ، قطار آهن و غیره ؛ تخریب پل ها، جاده ها و غیره .
-
مسما
فرهنگ فارسی معین
(مُ سَ مّ) [ ازع . ] (اِ.) نوعی غذا که با گوشت و بادمجان و غیره پزند و آن اقسام مختلف دارد مانند مسمای بادمجان ، مسمای مرغ و غیره .
-
دلمه
فرهنگ فارسی معین
(دُ مَ یا مِ) (اِ.) نوعی خوراک مرکب از برنج ، گوشت چرخ کرده ، لپه ، سبزی مخصوص و غیره که در برگ مو، برگ کلم و غیره پیچند و پزند.
-
نیام
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) غلاف ، غلاف شمشیر و خنجر و غیره .
-
خارج شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - بیرون شدن ، بیرون رفتن (از خانه ، شهر و غیره .) 2 - ترک کردن (اداره ، موسسه و غیره ).