کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توپ را از دست دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
توپ و تشر
فرهنگ فارسی معین
(پُ تَ شَ) (مص ل .) (عا.) سخنان درشت و سخت .
-
جستوجو در متن
-
لاو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) لو. ؛ به ~ دادن : مفت از چنگ دادن چیزی را. ؛ به ~ شدن : از دست رفتن ، لو رفتن .
-
از سکه افتادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. س ِ کِ. اُ دَ) (مص ل .) ارزش و اعتبار را از دست دادن .
-
معاطات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . معاطاة ] (مص م .) 1 - چیزی را دست به دست دادن . 2 - عطا کردن .
-
باد دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - از دست دادن ، از دست رفتن . 2 - در معرض باد گذاشتن .
-
از کار افتادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اُ دَ) (مص ل .) 1 - خراب شدن . 2 - کارآیی را از دست دادن ، فلج شدن .
-
بر باد دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص م .) 1 - از دست دادن . 2 - تلف کردن . 3 - نابود ساختن .
-
پیش دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - دادن از پیش ، دادن از قبل . 2 - درس را به معلم پس دادن . 3 - ضمه دادن حرف ، مضموم خواندن حرفی را. 4 - مضموم نوشتن حرفی را.
-
آب باختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص ل .)از دست دادن شکوه و هیبت .
-
تفویت
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) از دست دادن .
-
فقد
فرهنگ فارسی معین
(فَ قْ) [ ع . ] (مص م .) گم کردن ، از دست دادن .
-
سیلی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ضربه ای که به وسیلة کف دست به چهرة کسی زنند؛ تپانچه . ؛ با ~ صورت خود را سرخ نگه داشتن کنایه از: در عین تنگدستی آبروداری کردن ، به ظاهر خود را بی نیاز جلوه دادن .
-
تشبث
فرهنگ فارسی معین
(تَ شَ بُّ) [ ع . ] (مص ل .) چنگ زدن به چیزی ، چیزی را دست آویز قرار دادن .
-
آب دست
فرهنگ فارسی معین
(دَ)(اِمر.) 1 - آبی که پیش از خوردن غذا و پس از آن برای شستن دست و دهان به کار می بردند. 2 - وضو. ؛ ~ به ~خرج دادن کنایه از: مایه گذاشتن .