کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تولید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تولید
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . ] 1 - (مص م .) پدید آوردن . 2 - زادن . 3 - (اِمص .) زایش . 4 - ایجاد.
-
جستوجو در متن
-
جنون آور
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) آن چه تولید دیوانگی کند.
-
زایا
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) زاینده ، آن که تولید می کند.
-
زاییدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) تولید مثل کردن .
-
نیروگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مجموعه ای برای تولید انرژی .
-
بورژوا
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (ص .) ثروتمند، دارندة سرمایه و ابزار تولید.
-
تخمک
فرهنگ فارسی معین
(تُ مَ) (اِمر.) یاختة جنسی و تولید مثل در زن .
-
مولد
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ لِّ) [ ع . ] (اِفا.) تولید کننده ، زاینده .
-
موم
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ماده ای است که زنبور عسل آن را تولید می کند و از آن برای خود خانه می سازد.
-
هاگ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) سلول ریزی در گیاهان نهان زا که عامل تولید مثل است .
-
دیابت
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ فر. ] (اِ.) مرضی که به واسطة زیاد شدن مقدار قند خون تولید می گردد که موجب تشنگی مفرط و فزونی تولید پیشاب می شود، بیماری قند (فره ).
-
بار آوردن
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) (مص م .) 1 - تولید کردن ، ایجاد کردن . 2 - تربیت کردن .
-
توکسین
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فر. ] (اِ.) سمی است که از میکروب ها تولید شود، زهرابه (فره ).
-
تیغال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - آشیانة مرغان . 2 - دارویی که در گیاهی خاردار تولید می شود.