کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تول
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (اِ.) رم ، وحشت .
-
واژههای همآوا
-
طول
فرهنگ فارسی معین
(طَ یا طُ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - زیادت ، فزونی . 2 - علو. 3 - وسعت ، فراخی . 4 - قدرت ، توانگری .
-
طول
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص ل .) دراز شدن ، مدت دار شدن . 2 - (اِمص .) درازی .
-
طول
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص ل .) 1 - منت نهادن بر کسی . 2 - فزونی جستن بر کسی . 3 - احسان کردن .
-
جستوجو در متن
-
آماس
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = آماز: ورم ، برآمدگی ، آماده و آماز نیز گویند.
-
آماسانیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ)(مص م )ایجاد برآمدگی کردن ، متورم کردن . آماهانیدن و آماهیدن هم گفته می شود.
-
آماسیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) باد کردن ، ورم کردن .
-
آماق
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) گوشه چشم .
-
آمال
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ امل ؛ امیدها، آرزوها.
-
آمانی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ امنیّت ؛ آرزوها.
-
آماهانیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) نک آماسانیدن .
-
آماهیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) نک آماسانیدن .
-
آمبولانس
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) اتومبیل مخصوص جهت حمل بیماران و مجروحان به بیمارستان و یا مردگان به آرامگاه .