کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توأم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
توأم
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص . اِ.) دوقلو، همزاد، دو چیز با هم و همراه .
-
جستوجو در متن
-
دن
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) فریاد و غوغای توأم با نشاط .
-
مصلحت آمیز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مف .) آن چه توأم با مصلحت باشد، خیرخواهانه .
-
توأمان
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص . اِ.) تثنیة توأم . دو همراه .
-
جنابه
فرهنگ فارسی معین
(جُ بِ یا بَ) (ص .) توأم ، دوقلو.
-
شاپلاق
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) (عا.) = شپلاق . شپلق : سیلی توأم با صدا.
-
قهر
فرهنگ فارسی معین
و تهر ( ~ُ تَ) (ص .) (عا.) قهر توأم با خشم و اعتراض .
-
گردباد
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (اِ.) بادی باحرکت چرخشی توأم رو به جلو و رو به بالا.
-
سادیسم
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - شهوت رانی توأم با بی رحمی و شقاوت . 2 - جنون آزار دیگران ، دگر آزاری (فره ).
-
گشی
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (حامص .) = کشی : 1 - خوشی ، خوشحالی ، شادمانی . 2 - خرامیدگی ، رفتار توأم با ناز.
-
لقلقه
فرهنگ فارسی معین
(لَ لَ قِ) [ معر. ] (اِ.) 1 - آواز لک لک . 2 - هر آوازی که توأم با حرکت و اضطراب باشد.
-
برنشیت
فرهنگ فارسی معین
(بُ رُ) [ فر. ] ( اِ.) نوعی بیماری ناشی از آماس نایره که باعث گرفتگی صدا، سرفه های شدید، خروج خلط های ساده یا توأم با چرک و خون می شود؛ ورم ریه .
-
ونگ زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص ل .) (عا.) 1 - بانگ زدن ، آواز دادن . 2 - داد و فریاد کردن (کودک مخصوصاً). 3 - گریستن توأم با داد و فریاد.
-
باله
فرهنگ فارسی معین
(لِ) ( اِ.) 1 - اندام بال مانندی است در ماهیان و برخی جانوران دریازی که جهت شنا و حفظ تعادل به کار می رود. 2 - [ فر. ] نمایش توأم با موسیقی و رقص .