کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ته برگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ته صدا
فرهنگ فارسی معین
(تَ. صِ) (اِ.) صدای اندکی خوش ، آواز اندکی خوش .
-
ته کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(تَ. کَ دَ) (مص ل .) تمام شدن ، به پایان رسیدن .
-
ته بندی
فرهنگ فارسی معین
(تَ. بَ) (حامص .) 1 - خوردن اندکی غذا برای رفع گرسنگی . 2 - ته دوزی کتاب یا دفتر.
-
ته چین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِمر.) خوارکی از پلو که در میان آن تکه های بزرگ گوشت یا مرغ نهاده و پخته باشند.
-
ته دوزی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (حامص .) دوختن ورق های کتاب به وسیلة نخ یا سیم .
-
ته دیگ
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِمر.) ورقه ای از برنج ، سیب - زمینی یا نان که در ته دیگ چسبیده و برشته شده باشد.
-
ته رنگ
فرهنگ فارسی معین
(تَ. رَ) (اِمر.) آستر، رنگی که ابتدا به روی تابلو می زنند و بعد رنگ اصلی را به کار می برند.
-
ته نشست
فرهنگ فارسی معین
(تَ. نِ شَ) 1 - (مص مر.) رسوب کردن مواد موجود در آب ها. 2 - (اِمر.) ماده ای که در آب رودها و مرداب ها و دریاها رسوب می شود. 3 - طبقه ای از زمین که نتیجة رسوب مواد محلول یا مخلوط در آب دریاها و رودهاست . 4 - آن چه ته نشین می شود.
-
ته نشین
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (اِمر.) 1 - آن چه زیر آب رود و ته ظرف جای گیرد، ته نشست . 2 - آن چه براثر رسوب کردن باقی می ماند، رسوب .
-
نیم ته
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص مر.) = نیم تاه : تقسیم شده به دو بخش ، نصف شده .
-
جستوجو در متن
-
پامچال
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) گیاه علفی یک ساله و زینتی از تیرة پامچالیان با گل های زرد روشن و بی بو و برگ هایی در ته ساقه .
-
انگشتانه
فرهنگ فارسی معین
(اَ گُ نِ یا نَ) (اِ.) 1 - ابزار فلزی ، قالب سرِ انگشت ، به هنگام دوختن چیزی بر سر انگشت می گذارند تا ته سوزن در انگشت فرو نرود. 2 - گلی است زینتی از تیرة میمون شبیه انگشتانه دارای رنگ های مختلف ، برگ هایش بسیار تلخ و دارای مادة سمی شدیدی است که از آ...
-
کانگورو
فرهنگ فارسی معین
(گُ رُ) [ فر. ] (اِ.) پستانداری است از دستة بی جفتان و از راستة کیسه داران علفخوار. کانگورو از پستانداران مخصوص استرالیا است . این حیوان دارای دست های کوتاه است که هیچ وقت برای حرکت وی به کار نمی رود و فقط جهت گرفتن علف ها و شاخ و برگ های درختان مورد...