کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تهیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ هِ یِّ) [ ع . تهیة ] 1 - (مص م .) آماده کردن ، ساختن . 2 - (اِمص .) آمادگی ، بسیج .
-
واژههای همآوا
-
تحیت
فرهنگ فارسی معین
(تَ یَّ) [ ع . تحیة ] (مص م .) درود گفتن ، سلام گفتن . جِ تحیُات .
-
جستوجو در متن
-
داروساز
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) کسی که دارو می سازد، آن که دوا تهیه می کند، دواساز.
-
روزنامه نویس
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (حامص .) کسی که مقالات یا اخبار روزنامه را تهیه می کند.
-
ساختگی کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) تهیة لوازم و وسایل .
-
کار ساختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص م .) چاره نمودن ، تهیه دیدن .
-
ماقوت
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نوعی حلوا که آن را با نشاسته و شکر تهیه کنند؛ ماقوتی .
-
آمادگی
فرهنگ فارسی معین
(دِ) 1 - (حامص .) آماده بودن . 2 - ( اِ.) تهیه ، بسیج ، استعداد.
-
بوزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) ( اِ.) شرابی که از آرد برنج و ارزن و جو تهیه کنند.
-
برشتوک
فرهنگ فارسی معین
(بِ رِ) (اِ.) نوعی شیرینی که از آرد سرخ شده ، روغن ، شکر و بعضی مواد دیگر تهیه می شود.
-
تأهب
فرهنگ فارسی معین
(تَ أَ هُّ) [ ع . ] (مص ل .) آماده شدن ، تهیه دیدن .
-
تصویربرداری
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (حامص .) تهیة تصاویر به وسیلة فیلمبرداری ، عکاسی یا نقاشی .
-
تصویرگری
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ) (حامص .) 1 - تهیة تصاویر از عکس ، نقاشی و همانند آن . 2 - تصویرسازی .