کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهدید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهدید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) ترسانیدن ، بیم دادن .
-
واژههای همآوا
-
تحدید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - برای چیزی حد و مرز تعیین کردن . 2 - تیز کردن کارد و مانند آن .
-
جستوجو در متن
-
چاقوکش
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (ص فا.) 1 - کسی که دیگران را با چاقو تهدید می کند. 2 - کسی که خرج خود را از راه زد و خورد و تهدید دیگران به وسیلة چاقو تأمین می کند.
-
تیغ نمودن
فرهنگ فارسی معین
(نِ دَ) (مص م .) تهدید کردن .
-
شارت و شورت
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (اِمر.) (عا.) داد و فریاد، غوغا و تهدید.
-
چشم غره
فرهنگ فارسی معین
( ~. غُ رِ) (عا.) (اِمر.) نگاه خشم - آلود. تهدید، تخویف .
-
شاخ
فرهنگ فارسی معین
شانه کشیدن ( ~ . کِ دَ)(مص ل .) تهدید کردن ، قدرت خود را به رخ کشیدن .
-
شانتاژ
فرهنگ فارسی معین
[ فر . ] (اِ.) هوچیگری ، تلاش برای شکست رقیب از راه سفسطه ، تهدید به افشاگری ، تهییج و تحریک شنوندگان و جلوگیری از مطرح شدن یا اثر گذاشتن سخنان رقیب .
-
وعید
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) وعدة بد دادن ، بیم دادن . 2 - (اِ.) وعدة بد، تهدید.
-
کیش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - حرکتی در بازی شطرنج که باعث تهدید شاه شده و شاه ناگزیر به تغییر خانه خود می شود. 2 - کلمه ای برای راندن پرندگان .
-
شمشیر
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ په . ] (اِ.)سلاحی آهنین و فولادین که دارای تیغه ای بلند و منحنی و برنده است . ؛ ~ را از رو بستن کنایه از: حالت تهدیدآمیز به خود گرفتن . ؛ ~ را غلاف کردن کنایه از: از تهدید دست کشیدن و از در سازش درآمدن .
-
خط
فرهنگ فارسی معین
(خَ طّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اثر و نشانة قلم بر کاغذ و غیره . 2 - نوشته . 3 - نویسندگی . 4 - فرمان . 5 - کنایه از: موی صورت که تازه در آمده . 6 - فاصلة بین دو نقطه (ریاضی ). 7 - مسیر ویژة رفت و آمد پیوستة یک یا چند وسیلة نقلیه . 8 - خوشنویسی . 9 - مرا...