کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تندرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تندرو
فرهنگ فارسی معین
(تُ. رُ) (ص فا.) 1 - آن که در حرکت و رفتن سریع باشد. 2 - بی باک ، بی پروا.
-
جستوجو در متن
-
بردوز
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) اسب تندرو.
-
راهوار
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) تندرو.
-
گامزن
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (ص فا.) تندرو.
-
مغرف
فرهنگ فارسی معین
(مِ رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سوار تندرو. 2 - اسب تندرو؛ ج . مغارف .
-
جواد
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (ص .) اسب تندرو.
-
هیون
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) شتر کلان ، شتر تندرو.
-
بوز
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - اسب تندرو. 2 - مرد تیزهوش .
-
پی فراخ
فرهنگ فارسی معین
(پِ. فَ) (ص مر.) تندرو، افراطی .
-
جماز
فرهنگ فارسی معین
(جَ مّ) [ ع . ] (ص .) تندرو، سریع السیر.
-
جهیز
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (اِ.) اسب چابک و تندرو.
-
چهارگامه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) (اِمر.) اسب تندرو، اسب رهوار.
-
راه گستر
فرهنگ فارسی معین
(گُ تَ) (ص فا.) تندرو، راهوار.
-
سبک عنان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . عِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) تندرو.