کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنبیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنبیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - آگاه کردن . 2 - مجازات کردن .
-
جستوجو در متن
-
گوشمالی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) تنبیه .
-
هزارگان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) نوعی تنبیه و شکنجه ، هزار تازیانه .
-
هله
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِصت .) حرف تنبیه ، هلا.
-
گوش پیچ دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) تنبیه کردن .
-
پوزمالی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) (عا.) کنایه از: تنبیه کسی با دشنام ، کتک یا جریمه .
-
سیاست راندن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) مجازات کردن ، تنبیه کردن .
-
کتک زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ دَ) (مص م .) تنبیه بدنی کردن .
-
مالش دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص م .) 1 - مالیدن . 2 - تنبیه کردن .
-
ادب دیدن
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ. دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) ادب شدن ، تنبیه شدن .
-
الا
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (شب جم .)حرف تنبیه است ، بدان و آگاه باش ! هان !.
-
تأدیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - تربیت کردن . 2 - تنبیه کردن .
-
نسق کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - تنبیه کردن . 2 - ترساندن .
-
هلا
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (شب جم .) کلمة تنبیه و ندا که برای آگاهانیدن به کار می رود.