کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنبلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کیار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) کاهلی ، تنبلی .
-
پرویش
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) تقصیر، درنگ ، تنبلی .
-
کاهلی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) سستی ، تنبلی .
-
کوتاهی کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) تنبلی کردن ، سهل انگاری کردن .
-
فراخ کونی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) 1 - گشادی مقعد. 2 - کنایه از: تنبلی ، کاهلی .
-
آسانی
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (حامص .) 1 - سهولت ، راحتی . 2 - آسایش . 3 - خواب . 4 - تنبلی . 5 - فراوانی نعمت ، رفاه .
-
دهان دره
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ رِ)(اِمص .) 1 - گشودن دهان به سبب غلبة خواب یا خماری یا تنبلی . 2 - خمیازه .
-
سستی
فرهنگ فارسی معین
(سُ)(حامص .)1 - ناپایداری .2 - ناتوانی . 3 - نرمی . 4 - تنبلی . 5 - تأمل ، درنگ . 6 - کندی .
-
یللی
فرهنگ فارسی معین
(یَ لَ) (اِ.) (عا.) 1 - وقت تلف کردن ، عمر را به بطالت گذراندن . 2 - بیکارگی و تنبلی و تن آسانی کردن .