کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنبل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنبل
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ) (ص .) تن پرور، کاهل .
-
تنبل
فرهنگ فارسی معین
(تِ بَ) (ص .) کوتاه قد.
-
تنبل
فرهنگ فارسی معین
(تَ یا تُ بُ) (اِ.) 1 - مکر، حیله . 2 - افسون ، جادو.
-
جستوجو در متن
-
آفتاب نشین
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص .) بیکاره ، تنبل .
-
سایه خشک
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خُ) (ص مر.) تنبل .
-
هنجام
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (ص .) بیکار، تنبل ، کاهل .
-
کاهل
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (اِفا.) تنبل .
-
لانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) بیکار، کاهل ، تنبل .
-
لس
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (ص .) سُست ، تنبل .
-
لش
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (ص .) بی کار، تنبل ، بی عار.
-
پیزی گشاد
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (ص مر.) تنبل ، کاهل ، راحت طلب .
-
کتنبر
فرهنگ فارسی معین
(کَ تَ بَ) (ص .) پرخور، تنبل .
-
کسل
فرهنگ فارسی معین
(کَ س ) [ ع . ] (ص .) سست ، تنبل و کاهل .
-
کم کار
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (ص مر.) 1 - تنبل . 2 - بی تجربه .