کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمساح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمساح
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ ع . ] (اِ.) جانوری است خزنده و سخت پوست دارای چهار دست و پا، در آب به راحتی شنا می کند، اما همیشه در آب نمی ماند، تخم هایش را در خشکی می گذارد. این حیوان دارای فک و دندان های بسیار نیرومند می باشد، کروکودیل .
-
جستوجو در متن
-
کروکودیل
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ فر. ] (اِ.) تمساح .
-
تماسیح
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (اِ.) جِ تمساح .
-
اشک
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] (اِ.) 1 - قطره ، قطرة آب ، چکه . 2 - سرشک ، آبِ چشم که موقع گریستن از چشم جاری می شود. ؛~ تمساح ریختن اظهار همدردی و غمخواری کردن با کسی از روی ظاهر و به دروغ . ؛ ~ کسی دم مشکش بودن به مختصر ناملایمی گریه کردن ، همواره آمادة گریست...
-
گاویال
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) خزنده ای است از راستة تمساح ها که مخصوص هند و مجمع الجزایر سوئد است و طولش گاهی بالغ بر 6 متر می شود. این خزنده دارای پوزه ای دراز و نسبتاً باریک است و به واسطة دندان های کوچک و ضعیفی که در حاشیة فکینش قرار دارد به انسان نمی تواند آزاری...