کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمرکز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمرکز
فرهنگ فارسی معین
(تَ مَ کُ) (مص جع .) گرد آمدن در یک جا، گرد آوردن در یک جا.
-
جستوجو در متن
-
مدیتیشن
فرهنگ فارسی معین
(مِ تِ ش ) [ انگ . ] (اِمص .) نوعی روش تمرکز که هدف آن به دست آوردن آرامش و اصلاح کیفیات روانی است .
-
مرکزیت
فرهنگ فارسی معین
(مَ کَ یَّ) [ ازع . ] (مص جع .) 1 - مرکز بودن . 2 - تمرکز و تجمع امور در یک محل .
-
متمرکز
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ مَ کِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - در مرکز جای گیرنده . 2 - فراهم آمده و جمع شده در یک نظام . 3 - متوجه و معطوف ، دارای تمرکز.
-
ثقل
فرهنگ فارسی معین
(ثِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) گران شدن . 2 - ظاهر شدن آبستنی زن . 3 - (اِمص .) سنگینی ، گرانی . 4 - (اِ.) رخت و بار و بنة مسافر. 5 - کالای خانه . 6 - گناه ، اثم . 7 - گنج زمین . 8 - دفینة زمین . ؛ ~ سامعه سنگینی گوش . ؛ ~ معده سوء هاضمه . ؛ قوة ~ ق...