کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمایل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمایل
فرهنگ فارسی معین
(تَ یُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - اظهار میل و رغبت کردن . 2 - به سوی چیزی کج شدن . 3 - (اِمص .) گرایش ، میل . 4 - عاطفه ، احساس .
-
جستوجو در متن
-
بچه باز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) آن که تمایل به آمیزش جنسی با پسر بچه ها دارد.
-
هموسکسوآلیسم
فرهنگ فارسی معین
(هِ مُ س سُ) [ فر. ] (اِ.) ارضاء و تشفی غریزة جنسی با همجنس ، عارضة تمایل به همجنس .
-
مازوخیسم
فرهنگ فارسی معین
(زُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - تمایل شخصی به لذت بردن از تحمل رنج و شکنجه ای که از فرد مورد علاقه اش به او می رسد. 2 - نوعی خودآزاری جنسی ، خودآزاری (فره ) .
-
تهالک
فرهنگ فارسی معین
(تَ لُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) باز افتادن ، افتادن ، تساقط . 2 - تمایل یافتن در حین راه رفتن . 3 - آزمند شدن ، حریص شدن بر چیزی . 4 - کوشش کردن به شتاب در امری . 5 - (اِمص .) آزمندی ؛ ج . تهالکات .
-
یارو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) (عا.) 1 - فلان ، شخصی که نزد گوینده و شنونده هر دو شناخته است و به جهتی خواه اختصار کلام و خواه تمایل به آن که دیگران شخص مورد نظر را نشناسند گفته می شود. 2 - تعبیر استخفاف آمیز از کسی .