کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمامیخواه 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
قروهه
فرهنگ فارسی معین
(قُ هَ یا هِ) (اِ.) = گروهه . گورهه : گلوله (خواه از سنگ باشد، خواه از گل و خواه از چیزی دیگر).
-
ژفک
فرهنگ فارسی معین
(ژَ فْ) (اِ.) آب و چرک گوشه های چشم خواه تر باشد خواه خشک .
-
لک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) 1 - پارچه و لتة کهنه و پاره پاره . 2 - لباسی که روستاییان پوشند، خواه نو خواه کهنه .
-
ثیبه
فرهنگ فارسی معین
(ثَ یِّ بِ) [ ع . ثیبة ] (ص .) مؤنث ثیب ، زن شوی دیده و از شوهر جدا مانده . خواه به طلاق و خواه به مرگ شوی ، بیوه . مق باکره ، دوشیزه .
-
آشوبگر
فرهنگ فارسی معین
(گَ)(ص فا.)1 - فتنه جوی ، شورش - خواه . 2 - فتان .
-
دل خواه
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (ص مف .) 1 - هرچیز که مطلوب باشد. 2 - آرزو.
-
وام خواه
فرهنگ فارسی معین
(خا) (ص فا.) 1 - قرض گیرنده . 2 - طلب کار.
-
غریم
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (ص .) 1 - بدهکار، وامدار. 2 - وام خواه ، طلب کار.
-
خودپرست
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ رَ) (ص فا.) متکبر، خود - خواه .
-
ناسیونالیست
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (ص .) ملیت خواه ، کسی که طرفدار ملیت خود می باشد.
-
ناکام و کام
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) خواه ناخواه .
-
فامخواه
فرهنگ فارسی معین
(مْ خا) (ص فا.) وام خواه ، بستانکار.
-
گران سر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سَ)(ص مر.) متکبر، خو د خواه .
-
مستغفر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ فِ) [ ع . ] (اِفا.) آمرزش خواه .
-
مستکفی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) آن که طلب کفایت کند، کفایت خواه .