کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلویزیون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلویزیون
فرهنگ فارسی معین
(تِ لِ یُ) [ فر. ] (اِ.) دستگاهی است که تصاویر اشیاء و اشخاص را از مسافت دور به وسیلة امواج الکترونیکی انتقال دهد.
-
جستوجو در متن
-
شو
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ انگ . ] (اِ.) نمایش (به ویژه در تلویزیون ).
-
گوینده
فرهنگ فارسی معین
(یَ دِ) (اِفا.) 1 - سخنگو. 2 - آن که شغلش در رادیو و تلویزیون گویندگی است .
-
آکتریس
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فر. ] ( اِ.) هنرپیشة زن ، زنی که در صحنة تئاتر، تلویزیون و سینما نقش ایفا کند.
-
ویدیو
فرهنگ فارسی معین
( یُ) [ انگ . ] (اِ.) دستگاه ضبط مغناطیسی تصویر و صدا و پخش و نمایش آن از طریق تلویزیون .
-
آگهی
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (حامص .) 1 - آگاهی ، اطلاع . 2 - علم ، معرفت . 3 - خبری که از جانب فردی یا مؤسسه ای در روزنامه ها و مجلات و رادیو و تلویزیون انتشار یابد و آن غالباً جنبة تبلیغاتی دارد.
-
برنامه
فرهنگ فارسی معین
(بَ مِ) (اِمر.) 1 - عنوان . 2 - دستور کار یک مجلس ؛ خطابه ، جشن . 3 - آن چه که از رادیو، تلویزیون و سینما پخش می شود. 4 - مجموعه کارهایی که به هدف مشخصی ختم شود.
-
تبلیغات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص . اِ.) ج . تبلیغ . 1 - هر گونه فعالیتی که در جهت هواداری یا مخالفت کسی یا چیزی باشد. 2 - اداره ای که وظیفة آن پخش اخبار و پیام ها و مطالب دیگر به وسیلة مطبوعات ، رادیو، تلویزیون و غیره میان مردم است .
-
تله تکس
فرهنگ فارسی معین
(تِ لِ تِ) [ انگ . ] (اِ.) سیستمی که اطلاعات مورد نیاز روزانه را از قبیل اجناس و ساعت پرواز هواپیما و اخبار مهم سیاسی به صورت نوشته روی صفحه تلویزیون ظاهر کند، پیام نما. (فره ).
-
مصاحبه
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ بَ یا بِ) [ ع . مصاحبة ] نک مصاحبت . ؛ ~ مطبوعاتی ؛ رادیویی ؛ تلویزیونی : گفت و گو با شخصیت سیاسی ، فرهنگی ، ادبی ، علمی یا هر کس دیگر به منظور پخش از رادیو و تلویزیون یا درج در مطبوعات .
-
برفک
فرهنگ فارسی معین
(بَ فَ) ( اِ.) 1 - ورقة نازکی از برف که در یخچال ها و دستگاه های سرد کننده ایجاد شود. 2 - نوعی بیماری که علامت آن غشای سفید رنگی است که مخاط زبان و دهان و حلق را می پوشاند، قلاع . 3 - نقطه های سفید یا نورانی متعدد بر صفحة تلویزیون یا رادار.
-
تیزر
فرهنگ فارسی معین
(زِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - آگهی کوتاه تبلیغاتی که ویژگی های جذاب کالا یا برنامه ای را در تلویزیون به نمایش گذارد، آگهی تبلیغاتی تلویزیونی . (فره ). 2 - صحنة آغازی کوتاه و جالب توجهی از فیلم که معمولاً پیش از عنوان بندی یا همراه با آن برای جلب نظر تماشا...