کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تله
فرهنگ فارسی معین
(تَ لِ) (اِ.) دام ، ابزاری برای گرفتن حیوانات .
-
واژههای مشابه
-
تله بست
فرهنگ فارسی معین
(تَ لِ بَ) (اِمر.) چوب بست .
-
تله پاتی
فرهنگ فارسی معین
(تِ لِ) [ فر. ] (اِمر.) انتقال و ارتباط فکر از راه دور، دورآگاهی (فره ).
-
تله تایپ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ انگ . ] (اِمر.) دستگاهی است شبیه ماشین تحریر که سیم های برقی آن را به ماشین تحریر دیگری نظیر خود آن در نقطة دیگر وصل کنند و چون مطالبی به وسیلة ماشین اول نوشته شود ماشین دومی رونوشت آن را به طور خودکار حاضر می کند.
-
تله تکس
فرهنگ فارسی معین
(تِ لِ تِ) [ انگ . ] (اِ.) سیستمی که اطلاعات مورد نیاز روزانه را از قبیل اجناس و ساعت پرواز هواپیما و اخبار مهم سیاسی به صورت نوشته روی صفحه تلویزیون ظاهر کند، پیام نما. (فره ).
-
جستوجو در متن
-
نژنگ
فرهنگ فارسی معین
(نَ ژَ) (اِ.) دام ، تله .
-
پهند
فرهنگ فارسی معین
(پَ هَ) (اِ.) دامی باشد که بدان آهو گیرند، تله .
-
دام
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) بند، تله ، تور ماهیگیری .
-
فخ
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ معر. ] (اِ.) دام ، تله . ج . فخاخ ، فخوخ .
-
لو
فرهنگ فارسی معین
(لُ) (اِ.) دام ، تله (این کلمه به تنهایی کاربرد ندارد.) ؛ ~ دادن راز کسی را فاش کردن مشت کسی را باز کردن . ؛ ~رفتن گرفتار شدن به دلیل برملا شدن راز.
-
تلکس
فرهنگ فارسی معین
(تِ لِ) [ انگ . ] (اِ.) دستگاه ارتباطی برای ارسال و دریافت پیام که با گرفتن شمارة مخاطب دستگاه تله تایپ آن به کار می افتد و پیام را ثبت می کند.
-
رگلاژ
فرهنگ فارسی معین
(رِ گْ) [ فر. ] (اِ.) 1 - تنظیم قطعات یک ماشین یا دستگاه . 2 - خط کش کاغذی . 3 - اندازه گرفتن مساحت بین دوربین و موضوع عکس به وسیلة «تله متر».