کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلاش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زور زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .) (عا.) نهایت تلاش خود را کردن .
-
پرکاس
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) 1 - تلاش کردن و درهم آویختن . 2 - طلوع آفتاب .
-
تقلا
فرهنگ فارسی معین
(تَ قَ لّ) [ ع . تقلی ] (مص ل .) کوشش و تلاش کردن .
-
جان دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - مردن . 2 - مجازاً، نهایت تلاش و کوشش را کردن .
-
کاسه شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - کوژ شدن ، خمیده گشتن . 2 - کنایه از: کوشیدن ، تلاش کردن .
-
اسب
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] (اِ.) حیوانی است باهوش که برای سواری یا بارکشی به کار گرفته می شود. ؛~ دادن و خر گرفتن کنایه از: معاملة زیان - آور کردن . ؛~ عصاری بودن الف - تلاش بی نتیجه کردن . ب - سرگردان بودن .
-
فوتوریسم
فرهنگ فارسی معین
(فُ تُ) [ فر . ] (اِ.) نام مکتبی در هنر، موسیقی و ادبیات در ایتالیا که از 1909 تا 1915 رواج داشته است ، بنیانگذار این مکتب ف . ت . مارتینی شاعر ایتالیایی بوده است . ویژگی این مکتب رها کردن سنت ها و رسوم معمول ، طرد تغزل از شعر، ایجاد سبکی نثر مانند،...