کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقریباً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حدوداً
فرهنگ فارسی معین
(حُ دَ نú) [ ع . ] (ق .) تقریباً، در حدود.
-
اسکادران
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ فر. ] ( اِ.) یگان تاکتیکی نیروی هوایی تقریباً معادل گردان .
-
چدن
فرهنگ فارسی معین
(چُ دَ) (اِ.) فلزی است مرکب از آهن و زغال که تقریباً صدی پنج کربن دارد.
-
یارد
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) واحد طول در انگلستان تقریباً 92 سانتی متر.
-
فرسنگ
فرهنگ فارسی معین
(فَ سَ) [ په . ] (اِ.) = فرسخ : واحدی برای اندازه گیری مسافت ، تقریباً شش کیلومتر.
-
کرت بندی
فرهنگ فارسی معین
(کَ. بَ) (حامص .) تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمت های تقریباً مساوی .
-
درز
فرهنگ فارسی معین
(دَ رْ زْ) (اِ.) 1 - شکاف باریک . 2 - واحد مساحت تقریباً معادل 21 متر.
-
قفیز
فرهنگ فارسی معین
(قَ فِ) [ معر. ] (اِ.) 1 - پیمانه . 2 - واحدی برای اندازه گیری زمین تقریباً برابر با 1500 متر.
-
قاشق
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ تر. ] (اِ.) ابزاری ساخته شده از چوب ، استیل ، نقره و... با نوکی تقریباً بیضی شکل و گود و دسته ای نسبتاً بلند برای خوردن غذا.
-
کرت
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کِ) = کرد. کرته . کردو: 1 - قطعه ای از زمین زراعت کرده و سبزی کاشته . 2 - هر یک از بخش های تقریباً متساوی یک مزرعه یا باغچه .
-
ابیب
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ معر. ] ( اِ.) نامی است که عرب به ماه اپیفی که در تقویم مصریان یا قبطیان معمول بوده داده است ، نام ماه اول سال عبرانیان که سپس نام نیسان گرفت تقریباً معادل با آوریل .
-
آقچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) [ تر - مغ . ] ( اِ.) 1 - زر یا سیم مسکوک . 2 - پول طلا یا نقره . 3 - واحدی برای آب که تقریباً برابر دوازده ساعت آب است .
-
پروستات
فرهنگ فارسی معین
(پُ رُ سْ) [ فر. ] (اِ.) یک زوج غده که تقریباً هر یک به اندازة بادام کوچکی هستند و به طور قرینه در ابتدای پیشاب راه (آلت ) در بالای میان دو راه قرار گرفته اند.
-
د.د.ت .
فرهنگ فارسی معین
(دِ دِ تَ) [ فر. ] (اِ.) گرد سفید رنگ ، تقریباً بی بو و سمی که به عنوان حشره کش و آفت کش به کار می رود.
-
نارنجک
فرهنگ فارسی معین
(رَ جَ) (اِمصغ .) 1 - نارنج کوچک . 2 - یکی از مهمات جنگی ، تقریباً به اندازة نارنج دارای یک ضامن که با کشیدن آن پس از چند ثانیه منفجر می شود.