کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تف مال تف مال کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اقتناء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) به دست آوردن و گرد کردن مال .
-
درازدستی
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ)(حامص .)1 - تجاوز، تعدی . 2 - دست به مال و ناموس مردم دراز کردن .
-
فلذ
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ ع . ] (مص م .) جدا کردن پاره ای از مال برای کسی .
-
تمویل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) مال کردن ؛ به قوة دو رسانیدن ، عددی را در نفس خود ضرب کردن .
-
غرما کردن
فرهنگ فارسی معین
(غُ رَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) تقسیم کردن طلبکاران مال بدهکار ور - شکسته ای را به نسبت طلب بین خود.
-
مصادره
فرهنگ فارسی معین
(مُ دِ رِ) [ ع . مصادرة ] (مص م .) 1 - مال کسی را به زور ضبط کردن . 2 - جریمه کردن ، تاوان گرفتن .
-
اجاره بها
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) پول و بهایی که در برابر اجاره کردن جایی به صاحب آن می پردازند، مال الاجاره .
-
توفیر
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - زیاد کردن . 2 - حق کسی را تمام دادن . 3 - فرق داشتن ، تفاوت . 4 - اندوختن مال .
-
تکاثر
فرهنگ فارسی معین
(تَ ثُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - افزون گشتن ، فراوان شدن . 2 - بر زیادی مال فخر کردن .
-
نفث
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) به دل کسی القاء کردن چیزی را. 2 - انداختن چیزی را از دهان . 3 - (مص ل .) تف کردن .
-
افراض
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جیره و مقرری به کسی دادن . 2 - (مص ل .) واجب شدن زکات بر مال . 3 - جدا کردن چیزی برای کسی .
-
تلجئه
فرهنگ فارسی معین
(تَ جِ ئِ) [ ع . تلجئة ] (مص م .) 1 - قرار دادن مال برای بعضی از وارثان دون بعض . 2 - واگذار کردن زمین خود به دیگری و بدین نحو تحت حمایت او درآمدن ؛ التجاء.
-
سبزه گلخن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ خَ) (اِمر.) 1 - گیاهی که بر روی سرگین روید که آن را برای گرم کردن حمام جمع می کردند. 2 - مجازاً زن زیبا از خاندان پست . 3 - مال دنیا.
-
باختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص ل .) 1 - مغلوب شدن در قمار یا بازی . 2 - از بین رفتن تمام یا بخشی از مال . 3 - بخشیدن . 4 - از شدت ترس یا نگرانی سُست شدن ، گیج شدن . 5 - چرخ دادن . ؛قافیه را ~ اشتباه کردن ، در غلط افتادن .
-
تقدمه
فرهنگ فارسی معین
(تَ دِ مِ) [ ع . تقدمة ] 1 - (مص م .) پیشکش کردن . 2 - (اِ.) پیشکش . 3 - مبلغ معینی که به عنوان مساعده و برحسب قرار معین مالک در آغاز مال به زارع می دهد و هنگام برداشت پس می گیرد.