کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفنگ
فرهنگ فارسی معین
(تُ فَ) (اِ.) جنگ افزاری که با آن گلوله را به مسافت دور و نزدیک پرتاب می کنند و انواع مختلف دارد: دولول ، سرپر، بادی ، کمرشکن ، شکاری و مانند آن .
-
واژههای مشابه
-
تفنگ چی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فا - تر. ] (ص نسب .) آن که در دسته ای نظامی با تفنگ می جنگد یا نگهبانی می دهد.
-
جستوجو در متن
-
تفک
فرهنگ فارسی معین
(تُ فَ) (اِمر.) تفنگ ، تفنگ بادی .
-
چاتمه فنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. فَ) (اِمر.) = چاتمه تفنگ : فرمانی است که فرمانده به سربازان دهد و آنان تفنگ های خود را به شکل چاتمه بر روی زمین قرار دهند.
-
بندوق
فرهنگ فارسی معین
(بَ یا بُ) (اِ.) = بندق : تفنگ . ج . بنادیق .
-
پیش فنگ
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (اِمر.) عملی است که سربازان با تفنگ انجام دهند بدین طریق : نخست تفنگ عمودی به زمین و مماس با پای راست قرار دارد با یک حرکت تفنگ را با دست راست از زمین بلند کنند و در هوا بچرخانند و پاشنة آن را در کف دست چپ گذارند و با حرکت دیگر دست راست را به جا...
-
چمخال
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) = شمخال : نوعی تفنگ گلوله ای یا ساچمه ای سرپر که در قدیم متداول بود.
-
ساچمه
فرهنگ فارسی معین
(مَ یا مِ) [ تر. ] = صاچمه : (اِ.) گلوله ای ریز سربی مخصوص تفنگ های شکاری .
-
سرپر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پُ) (ص مر.) نوعی تفنگ که باروت یا گلولة آن از سر لوله به داخل فرستاده می شود.
-
شلیک
فرهنگ فارسی معین
(ش لُ) (اِ.) = شلک : صدای خالی شدن توپ یا تفنگ ، رها کردن گلوله .
-
قنداق
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ تر. ] (اِ.) 1 - دستة تفنگ . 2 - پارچه ای که نوزاد را در آن می پیچند.
-
کالیبر
فرهنگ فارسی معین
(بْ) [ فر. ] (اِمر.) قطر دهانة لولة توپ یا تفنگ .
-
سنبه
فرهنگ فارسی معین
(سُ بَ یا بِ) (اِ.) = سمبه : میله ای فلزی برای پر کردن تفنگ های سر پر یا تمیز کردن لولة تفنگ ها. ؛ ~ را پر زور دیدن مخاطب یا طرف معامله را مصالحه ناپذیر یافتن ، خود را با شخص محکم و سمجی مواجه دیدن .