کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفته
فرهنگ فارسی معین
(تَ تِ) (ص مف .) 1 - بسیار گرم شده . 2 - گداخته شده .
-
تفته
فرهنگ فارسی معین
(تَ تِ یا تَ) 1 - (اِمف .) تابیده . 2 - (اِ.) تار عنکبوت .
-
واژههای همآوا
-
تفتح
فرهنگ فارسی معین
(تَ فَ تُّ) [ ع . ] (مص ل .) گشوده شدن ، باز شدن .
-
جستوجو در متن
-
تفتیده
فرهنگ فارسی معین
(تَ دِ) (ص مف .) نک تفته .
-
آهن داغ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - داغ کردن بخشی از پوست تن جانور با آهن تفته برای نشان گذاشتن یا مداوا. 2 - فرو بردن آهن تفته در آب .
-
توپال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ریزه هایی از مس و آهن تفته که بر اثر کوبیدن و چکش زدن بریزد.
-
داغ
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) سوزاندن جایی از بدن حیوان یا برده با آهن تفته و مانند آن .
-
داغ و درفش
فرهنگ فارسی معین
(غُ دِ رَ) (اِمر.) آهن تفته و سیخ سرخ کرده .