کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفاخر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کلاه شکستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شِ کَ تَ) (مص ل .) تفاخر کردن .
-
کلاه کج نهادن
فرهنگ فارسی معین
(کُ. کَ. نَ دَ) (مص ل .) تفاخر کردن ، به خود بالیدن .
-
سینه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ)(مص ل .)1 - اصطلاحی است در تیراندازی ، وقتی که تیر بعد از اصابت به زمین کمانه کرده به جای دیگر پرت می شود. 2 - تفاخر کردن ، مغرور شدن .
-
گوز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) باد صداداری که از مخرج انسان خارج می شود، تیز، ضرطه . ؛ ~ چه ربطی به شقیقه دارد کنایه از: دو چیز نامتجانس و نامربوط ، جواب حرف نامربوط . ؛گنده ~ی کردن ادعا کردن ، تفاخر بی اصل و اساس کردن .
-
مشارفت
فرهنگ فارسی معین
(مُ رَ فَ) [ ع . مشارفة ] (مص ل .) 1 - تفاخر کردن به حسب و بزرگی . 2 - مطلع شدن بر امری . 3 - سمت اشرافی و مفتش بر کسی داشتن .
-
نازش
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمص .) 1 - استغنای معشوق . 2 - کرشمه کردن ، عشوه گری . 3 - فخر، تفاخر. 4 - موجب فخر،مفخر. 5 - تکبر، بزرگ منشی . 6 - نعمت ، رفاه . 7 - نوازش ، ملاطفت ، تسلی .