کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تف
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) 1 - حرارت ، گرمی . 2 - روشنی ، پرتو، نور.
-
تف
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (اِ.) آب دهان .
-
واژههای مشابه
-
اخ تف
فرهنگ فارسی معین
(اَ. تُ) (اِمر.) (عا.) آب دهان ، خیو، بزاق .
-
تف مالی
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (حامص .) (عا.) 1 - به آب دهان آغشته کردن چیزی ، تف مالیدن . 2 - سرسری شستن ظرف و امثال آن .
-
واژههای همآوا
-
طف
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جانب ، کنار، کرانه . 2 - ناحیه . 3 - بلندی از زمین . ج . طفوف .
-
جستوجو در متن
-
ازهد
فرهنگ فارسی معین
(اَ هَ) [ ع . ] (ص تف .) پارساتر.
-
اشکل
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (ص تف .) خوشگل تر، خوش صورت تر.
-
اقوم
فرهنگ فارسی معین
(اَ وَ) [ ع . ] (ص تف .) راست تر.
-
اکثر
فرهنگ فارسی معین
(اَ ثَ) [ ع . ] (ص تف .) بیشتر.
-
بیش تر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص تف .) افزون تر، زیادتر.
-
واتر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص تف .) دورتر، آن سوتر.
-
کهین
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (ص تف .) کوچکترین ، خردترین .