کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغيير پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تغییر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) دیگرگون ساختن . 2 - (اِمص .) گردش ، دگرگونی .
-
جستوجو در متن
-
مغیر
فرهنگ فارسی معین
(مُ غَ یِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - تغییر دهنده ، دیگرگون شونده ، قابل تغییر. 2 - بی ثبات ، بی دوام .
-
پیشاوند
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِمر.) کلمه ای که در اول کلمات دیگر درآید معنی آن را تغییر دهد مانند: بر، بی ، فرا.
-
دست آختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) دست برآوردن ، تصرّف کردن ، تغییر دادن .
-
دمدمی
فرهنگ فارسی معین
(دَ دَ) (ص نسب .) (عا.) کسی که هر آن عقیده اش تغییر می کند.
-
رفرم
فرهنگ فارسی معین
(رِ فُ) [ فر. ] (اِ.) تغییر، اصلاح .
-
ممسوخ
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) مسخ شده ، تغییر شکل و صورت داده .
-
گرداندن
فرهنگ فارسی معین
(گَ دَ) (مص م .) 1 - تغییر دادن ، دگرگون کردن ، چرخاندن . 2 - به گردش درآوردن و تعارف کردن . 3 - تغییر جهت دادن ، برگرداندن . 4 - اداره کردن .
-
بحران
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] ( اِ.) آشفتگی و تغییر حالت ناگهانی ، بالاترین مرحلة یک جریان .
-
برهود
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) نیم سوخته ، چیزی که نزدیک به سوختن رسیده و حرارت آتش رنگ آن را تغییر داده باشد.
-
برهودن
فرهنگ فارسی معین
(بَ هُ دَ) (مص ل .) نزدیک به سوختن رسیدن ، در اثر حرارت تغییر رنگ دادن .
-
تحریف
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - گردانیدن . 2 - تغییر دادن اصل کلام .
-
غیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] 1 - (مص ل .) دگرگون گشتن . 2 - (اِمص .) تغییر حال .
-
گریم
فرهنگ فارسی معین
(گِ) [ فر. ] (اِ.) تغییر قیافة چهرة هنرپیشه با آرایش و ابزاری خاص .