کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعظیم کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دست بوسی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) به خدمت رسیدن ، تعظیم کردن .
-
نماز بردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ دَ) (مص ل .) تعظیم کردن .
-
توقیر
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - بزرگ داشتن ، تعظیم کردن . 2 - بردبار شمردن .
-
کرنش
فرهنگ فارسی معین
(کُ نِ) [ تر. ] (اِ.) تعظیم کردن ، سر فرود آوردن در برابر بزرگان .
-
شکستن
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ تَ) [ په . ] 1 - (مص م .) خرد کردن . 2 - مغلوب ساختن . 3 - تا کردن . 4 - شکار کردن . 5 - (مص ل .) خرد شدن . 6 - مغلوب شدن . 7 - تعظیم کردن ، دو تا شدن . 8 - تکیده شدن .
-
دست
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) 1 - عضوی از بدن انسان از شانه تا سر انگشتان . 2 - مسند. 3 - قاعده ، روش . 4 - واحدی برای شمارش اقلامی مانند: لباس ، فنجان . 5 - نوبت ، دفعه . 6 - توانایی ، قدرت . 7 - دسته ، جناح ، لشکر. ؛ ~ به بغل تعظیم کردن ، کرنش نمودن . ؛ ~...