کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعصب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعصب
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ صُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) از چیزی سخت جانبداری کردن . 2 - (اِمص .) حمیت ، عصبیت . 3 - سخت گیری .
-
جستوجو در متن
-
ناسیونالیسم
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) تعصب ملی ، احساسات ملی .
-
عصبیت
فرهنگ فارسی معین
(عَ صَ یَّ) [ ع . عصبیة ] (مص جع .) تعصب .
-
متعصب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ عَ صِّ) [ ع . ] (اِفا.) کسی که دارای تعصب باشد.
-
فناتیسم
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - تعصب دینی . 2 - جانبداری شدید از یک فرقه یا یک حزب .
-
بی طرف
فرهنگ فارسی معین
(طَ رَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - کسی که تعصب ندارد. 2 - دولتی که در سیاست های جهانی داخل دسته بندی ها نشود و جانب بعضی دولت ها را نگیرد.
-
دربی
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - مسابقة اسب دوانی ویژة اسب های سه ساله . 2 - رقابت ورزشی همراه با تعصب بین دو تیم همشهری .
-
لااله الاالله
فرهنگ فارسی معین
(اِ لا هَ اِ لَ لْ لا هْ) [ ع . ] جمله ای است به معنی (نیست خدایی مگر الله) که نخستین جملة اعتقادی اسلام است . اما در فارسی هنگام بروز واکنش های عاطفی (خشم ، ناخشنودی ، تعصب ، ترس ، استیصال و...) بیان می شود.
-
پناهنده
فرهنگ فارسی معین
(پَ هَ دِ یا دَ) (اِفا.) آن که به کسی یا چیزی پناه برد، زینهاری ، ملتجی . ؛~ اجتماعی کسی که به خاطر رواج تعصب دینی یا اجتماعی یا ناامنی و جنگ در میهنش به کشور دیگری پناه می برد. ؛~ سیاسی کسی که به خاطر مبارزة سیاسی و مخالفت با حکومت کشورش به کشور...