کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
تاری
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - تیره ، تار.2 - پلید، ناپاک .
-
تاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) 1 - آبی که از درخت تار حاصل کنند و آن شربتی باشد که نشأة باده در سر آورد. 2 - درخت تار.
-
تاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - کژی ، نادرستی . 2 - گمراهی .
-
تاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ تر. قس . تنگری ] (اِ.) خدا.
-
طاری
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) 1 - آینده . 2 - ناگاه در آینده . 3 - ناگاه روی داده ، عارض . 4 - گذرنده غیر - مقیم .