کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصفیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصفیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ) [ ع . تصفیة ] (مص م .) 1 - پاک کردن ، صاف کردن . 2 - پالایش .
-
جستوجو در متن
-
پالایش
فرهنگ فارسی معین
(یِ)(اِمص .) تصفیه کردن ، صاف کردن .
-
پالایشگاه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) ( اِ.) تصفیه خانه .
-
پالش
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِمص .) تصفیه ، پالایش .
-
پالاییده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) صافی شده ، تصفیه شده .
-
پالاینده
فرهنگ فارسی معین
(یَ دِ) (ص فا.) پالایشگر، تصفیه کننده .
-
مارگارین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) کرة گیاهی که از روغن های گیاهی تصفیه شده ساخته می شود.
-
مصفی
فرهنگ فارسی معین
(مُ صَ فّا) [ ع . ] (اِمف .) تصفیه شده ، صاف شده .
-
پالایشگر
فرهنگ فارسی معین
(یِ گَ) (ص فا.) تصفیه کننده ، صافی کننده .
-
پالنده
فرهنگ فارسی معین
(لَ دِ) (ص فا.) صاف کننده ، تصفیه کننده .
-
فیلتر
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ فر. ] (اِ.) ابزاری برای تصفیة آب و مایعات دیگر، صافی ، پالایه (فره ).
-
مفاصا
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مفاصاة ] 1 - (مص م .) تصفیه حساب کردن . 2 - (اِ.) سندی که پس از رسیدگی به حساب شخصی یا مالیات مؤدی مبنی بر تصفیه حساب او به وی دهند. ؛ ~حساب صورت تفریغ محاسبه .
-
آئورت
فرهنگ فارسی معین
(ئُ) [ فر. ] (اِ.) سرخرگ بزرگی که به بطن چپ قلب متصل است و خون تصفیه شده را به تمام بدن می رساند، بزرگ سرخرگ . (فره )
-
پالیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) 1 - (مص م .) صافی کردن ، تصفیه کردن . 2 - جستجو کردن چیزی در خاک . 3 - فروریختن . 4 - به آخر رسیدن .