کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشنه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] (ص .) 1 - انسان یا حیوانی که به آب نیاز دارد. 2 - بسیار مشتاق .
-
جستوجو در متن
-
ظماء
فرهنگ فارسی معین
(ظَ) [ ع . ] (مص ل .) تشنه شدن ، سخت تشنه گردیدن .
-
جگر
فرهنگ فارسی معین
تشنه ( ~. تِ نِ)(ص مر.) بسیار مشتاق .
-
تشنگی
فرهنگ فارسی معین
(تِ نِ یا نَ) [ په . ] (حامص .) عطش ، حالت و کیفیت تشنه .
-
عطش
فرهنگ فارسی معین
(عَ طَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) تشنه شدن . 2 - (اِمص .) تشنگی .
-
عطشان
فرهنگ فارسی معین
(عَ طْ) [ ع . ] (ص .) 1 - تشنه . 2 - مشتاق ، آرزومند.
-
نهل
فرهنگ فارسی معین
(نَ هَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - آشامیدن ، نوشیدن آب . 2 - تشنه شدن .
-
لب
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ په . ] (اِ.) 1 - کنارة هر چیزی . 2 - بخش بیرونی دهان . ؛ ~ چشمه بردن و تشنه برگرداندن کنایه از: رند و هوشیار و سیاست مدار بودن .
-
غین
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) شوریدن دل . 2 - ابری شدن آسمان . 3 - (مص م .) مشغول کردن چیزی ذهن را. 4 - غلبه کردن شهوت بر دل کسی . 5 - (اِمص .) تشنه بودن .
-
له له زدن
فرهنگ فارسی معین
(لَ لَ. زَ دَ) [ ازع . ] (عا.) 1 - بر اثر تشنگی مفرط زبان را پیاپی و به سرعت از دهان بیرون آوردن . 2 - بسیار تشنه بودن . 3 - زبان بیرون آوردن سگ و نفس زدن وی با صدا و سرعت براثر تشنگی یا گرما. 4 - ملتهب بودن از شدت گرما.