کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشریفات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشریفات
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (اِ.) آداب و رسوم خاص در پذیرایی های مهم و رسمی . جِ تشریف .
-
جستوجو در متن
-
امیر حاجب
فرهنگ فارسی معین
( ~. جِ) (اِمر.) رییس تشریفات دربار.
-
اداره بازی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص . اِمر.) تشریفات اداری ، فرمالیته .
-
ایشیک خانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ تر - فا. ] (اِمر.) ادارة تشریفات سلطنتی .
-
اتیکت
فرهنگ فارسی معین
(اِ کِ) [ فر. ] ( اِ.) 1 - برچسب . 2 - رسوم ، تشریفات .
-
خود
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) کلاه فلزی که سربازان به هنگام جنگ یا تشریفات نظامی بر سر گذارند.
-
کاغذبازی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) مجازاً: زیاده روی در تشریفات اداری که باعث پیچیدگی و کندی جریان کارها می شود.
-
مرتبه دار
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) [ ع - فا. ] (ص فا.) صاحب منصب ، صاحب مقام ، مأمور تشریفات .
-
بوروکرات
فرهنگ فارسی معین
(رُ کْ) [ فر. ] (ص .) 1 - معتقد به مقررات و تشریفات اداری . 2 - دارای شغلی در دستگاه اداری .
-
پیاله
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) 1 - ظرفی که با آن شراب یا هر نوشیدنی دیگری را می نوشند. 2 - یکی از لوازم آتشگاه که در تشریفات دینی زرتشتیان به کار رود.
-
دگنگ
فرهنگ فارسی معین
(دَ گَ نَ) (اِ.) نوعی چماق زرین که در زمان صفویه و قاجاریه ، مأمورین تشریفات به دست می گرفتند.
-
فراک
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ فر. ] (اِ.) کت دنباله دار سیاه رنگ بلندی که در تشریفات و مراسم رسمی می پوشند.
-
المپیک
فرهنگ فارسی معین
(اُ لَ) [ فر. ] (اِ.) مسابقات و ورزش ها و بازی هایی که هر چهار سال یک بار با تشریفات خاصی در یونان قدیم انجام می شد. از سال 1896 م . این مسابقات مجدداً معمول گردید و جنبة بین المللی یافت .
-
آیین
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) = آئین : 1 - رسم ، عادت . 2 - معمول ، متداول ، مرسوم ، سنت . 3 - شیوه ، روش . 4 - کردار. 5 - قاعده ، قانون . 6 - سامان ، اسباب . 7 - زیب ، زینت .8 - فر، شکوه . 9 - مذهب ، کیش . 10 - تشریفات . 11 - طبیعت ، نهاد، فطرت . 12 - شهرآرای ،...