کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تر و تمیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بیش تر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص تف .) افزون تر، زیادتر.
-
گلو تر کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ. کَ دَ)(مص ل .)نوشیدن .
-
لب تر کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ. کَ دَ)(مص ل .) 1 - کنایه از: آب آشامیدن . 2 - (عا.) اشاره مختصر که به انجام کاری منجر شود.
-
جستوجو در متن
-
گازرشست
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ) (ص مف .) 1 - سخت پاک و تمیز. 2 - آهار کرده .
-
واکس
فرهنگ فارسی معین
[ روس . ] (اِ.) مادة چربی که رنگ های مختلف دارد و رویة کفش را با آن تمیز و براق کنند.
-
آب حوضی
فرهنگ فارسی معین
(حُ) (ص نسب .) کسی که آب حوض ها را کشیده و آن ها را تمیز می کرد.
-
تشخیص
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - تمیز دادن و جدا کردن چیزی از چیز دیگر. 2 - شناختن کسی یا چیزی .
-
چندال
فرهنگ فارسی معین
(چَ)(اِ.) نام طبقه ای پست در هند که به کارهای پست و تمیز کردن شهرها می پردازند.
-
رفتگر
فرهنگ فارسی معین
(رُ گَ) (ص .) مأمور شهرداری که به تمیز کردن کوچه ها و خیابان ها می پردازد.
-
نابالغ
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ فا - ع . ] (ص .) 1 - آن که به سن بلوغ نرسیده . 2 - آن که قوة تشخیص و تمیز ندارد، ساده لوح .
-
فاروق
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص .) 1 - جدا کنندة حق از باطل . 2 - تمیز دهنده و فرق گذارندة میان امور. 3 - مرد سخت ترسناک .
-
دوغ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ماستی که در آن آب ریخته و به هم زده باشند. ؛ ~ُ دوشاب برای کسی فرق نداشتن کنایه از: خوب و بد را تمیز ندادن .
-
واشور
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) لباس اضافی برای تعویض لباسی که پوشیده اند. ؛ شور ~ دو یا چند جامه که یکی را به تن کنند و دیگری را بشویند و تمیز کنند.
-
سنبه
فرهنگ فارسی معین
(سُ بَ یا بِ) (اِ.) = سمبه : میله ای فلزی برای پر کردن تفنگ های سر پر یا تمیز کردن لولة تفنگ ها. ؛ ~ را پر زور دیدن مخاطب یا طرف معامله را مصالحه ناپذیر یافتن ، خود را با شخص محکم و سمجی مواجه دیدن .