کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تر و تازه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بیش تر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص تف .) افزون تر، زیادتر.
-
گلو تر کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ. کَ دَ)(مص ل .)نوشیدن .
-
لب تر کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ. کَ دَ)(مص ل .) 1 - کنایه از: آب آشامیدن . 2 - (عا.) اشاره مختصر که به انجام کاری منجر شود.
-
جستوجو در متن
-
تازه نفس
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ فَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) کسی که تازه به کاری پرداخته و هنوز خسته نشده است .
-
غضاضت
فرهنگ فارسی معین
(غَ ضَ) [ ع . غضاضة ] (اِمص .)1 - فرو خوابانیدن چشم . 2 - تر و تازه شدن . 3 - تازه روی شدن . 4 - خواری . 5 - نقصان .
-
کنجک
فرهنگ فارسی معین
(کَ جَ) (اِ.) هر چیز غریب و تازه و نو.
-
خوشاب
فرهنگ فارسی معین
( خُ ) (ص مر.) 1 - آبدار. 2 - تر و تازه .
-
ریان
فرهنگ فارسی معین
(رَ یّ) [ ع . ] (ص .) 1 - سیراب . 2 - تر و تازه ، شاداب .
-
رطب
فرهنگ فارسی معین
(رَ طْ) [ ع . ] (ص .) تر و تازه .
-
طرف
فرهنگ فارسی معین
(طُ رَ) [ ع . ] (اِ.) جِ طرفه ؛ چیزهای تازه و عجیب .
-
طری
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (ص .) تر و تازه ، شاداب .
-
ناضر
فرهنگ فارسی معین
(ض ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) تر و تازه کننده . 2 - بسیار سبز.
-
فرزد
فرهنگ فارسی معین
(فَ رَ زْ دْ) (اِ.) سبزه ای است بسیار تر و تازه و سبز.
-
تازه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) 1 - (ص .) نو، جدید. 2 - مجازاً خرم ، شاداب . 3 - بدیع . 4 - (ق .) اخیر، اخیراً. ؛~به دوران رسیده کنایه از: کسی که تازه به مقامی رسیده و خود را گم کرده ، ندید بدید، نوکیسه .