کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پاکشیدن
فرهنگ فارسی معین
(کِ دَ) (مص ل .) ترک کردن ، دوری کردن .
-
ثلمت
فرهنگ فارسی معین
(ثُ مَ) [ ع . ] (اِ.) سوراخ ، رخنه ، ترک .
-
خو باز کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) ترک عادت کردن .
-
خوچ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - تاج خروس . 2 - ترک ، کلاهخود.
-
دل کندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) قطع علاقه کردن ، ترک کردن .
-
رافض
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِفا.) ترک کننده ، رهاکننده .
-
قدم بریدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) ترک آمد و شد کردن .
-
ماز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - شکاف ، ترک . 2 - چین و شکن .
-
آلتون
فرهنگ فارسی معین
[ تر - مغ . ] (اِ.) = التون : زر، طلا، نامی از نام های زنان و کنیزکان ترک .
-
انفضام
فرهنگ فارسی معین
(اِ فِ) [ ع . ] (مص ل .) ترک خوردن ، شکسته شدن .
-
پرافشاندن
فرهنگ فارسی معین
(پَ. اَ دَ) (مص ل .) ترک کردن کاری به سبب ناتوانی از انجام آن .
-
ترکی
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (ص نسب .) 1 - ترک بودن . 2 - کنایه از: سفید و زیبا بودن .
-
چهارتکبیر زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ. زَ دَ) (مص ل .) ترک دنیا گفتن .
-
دامن گرد کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گِ. کَ دَ) (مص ل .) آماده شدن برای ترک کردن و رفتن .
-
زاد
فرهنگ فارسی معین
را شدن (شُ دَ) (مص ل .) = زابرا شدن : ناگریز از ترک جای مألوف گردیدن .