کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترکیب چندماده با هم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ترکیب بند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) شعری است دارای چند بند در یک بحر که هر بند دارای قافیه ای جداگانه باشد و در آخر هر بند یک بیت آورده می شود که برخلاف ترجیع بند، تکراری نیست .
-
جستوجو در متن
-
متصادم
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ دِ) [ ع . ] (اِفا.) به هم خورنده با چیزی ، با هم زننده ، با هم کوبنده ؛ ج . متصادمین .
-
تناصف
فرهنگ فارسی معین
(تَ صُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - با هم انصاف داشتن . 2 - با هم نصف کردن .
-
تقاسم
فرهنگ فارسی معین
(تَ سُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - با هم بخش کردن . 2 - با هم قسم خوردن .
-
مجارات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مجاراة ] (مص ل .) 1 - با هم رفتن . 2 - با هم برابری کردن . 3 - با یکدیگر سخن گفتن .
-
فتال
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ) 1 - (اِمص .) از هم گسستن ، بریدن . 2 - شکستن . 3 - در ترکیب با برخی واژه ها معنای از هم پاشنده ، پراکنده کننده می دهد.
-
هم پالکی
فرهنگ فارسی معین
( ~. ل ) (ص .) = هم پالگی : 1 - (عا.) کسی که با دیگری در یک پالکی و کجاوه نشیند. 2 - (کن .) کسانی که با هم جور و مناسب اند، هم ردیف .
-
سنتز
فرهنگ فارسی معین
(سَ تِ) [ فر. ] (اِمص .) 1 - ترکیب عنصرها یا جسم های ساده با یکدیگر. 2 - آن چه از تقابل مؤثر آنتی تز بر تز حاصل می شود، هم نهاد، هم نهاده (شیمی ).
-
تناشد
فرهنگ فارسی معین
(تَ شُ) [ ع . ] (مص ل .) بر هم خواندن ، با هم سرودن .
-
اتفاقاً
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ قَ نْ) [ ع . ] (ق .) 1 - دست برقضا، ناگهانی ، غیرمنتظره . 2 - با هم ، با همراهی هم . 3 - همگی ، متحداً.
-
یک جا
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ق .) 1 - با هم ، با یکدیگر. 2 - همگی ، به کلی .
-
هم خوابگی
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا بِ) (حامص .) با هم در یک بستر خوابیدن و عشق بازی کردن ، هم - بستری .
-
اتفاق
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) با هم شدن ، با هم بودن . 2 - (اِمص .) اِجماع . 3 - (اِ.) حادثه ، پیشامد. 4 - تقدیر. 5 - با، به همراهی . ؛ ~آراء بی رأی مخالفی .
-
کبوتر
فرهنگ فارسی معین
(کَ تَ) (اِ.) پرنده ای است حلال گوشت که دارای قدرت پرواز زیاد است و انواع گوناگون دارد، کفتر. ؛ ~ با ~باز با باز دستور مجالست با هم خوی و هم زبان .