کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترف
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) کشک سیاه ، قره قروت .
-
ترف
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ) [ ع . ] (اِمص .) شادخواری ، خوشگذرانی .
-
واژههای مشابه
-
ترف با
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) آشی که در آن قره قروت بریزند.
-
واژههای همآوا
-
طرف
فرهنگ فارسی معین
(طَ رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جانب ، کرانه . 2 - سوی ، جهت . 3 - (عا.) نزدیک به زمان خاصی یا حوالی آن . 4 - فرد شناخته شده و غایبی میان دو یا چند نفر، یارو. 5 - پاره ، جزء. 6 - ناحیه ، منطقه .
-
طرف
فرهنگ فارسی معین
(طَ رْ) [ ع . ] 1 - (اِ.) چشم ، گوشة چشم . 2 - نگاه از گوشة چشم . 3 - پایان و کنارة چیزی . 4 - در فارسی به معنی کمربند و بند طلا یا نقره که بر کمر بندند هم گفته شده .
-
طرف
فرهنگ فارسی معین
(طُ رَ) [ ع . ] (اِ.) جِ طرفه ؛ چیزهای تازه و عجیب .
-
جستوجو در متن
-
پنیرتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (اِمر.) ماده ای است سرخ - رنگ مایل به سیاهی که از جوشانیدن آب کشک حاصل کنند و آن به غایت ترش است ، کشک سیاه ، قره قورت ، ترف سرخ ، لیولنگ .