کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترشرو ترشرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تیموک
فرهنگ فارسی معین
(ص .) بد اخم ، ترشرو.
-
اخمو
فرهنگ فارسی معین
( اَ) (ص .) (عا.) ترشرو، بداخلاق .
-
بغ کردن
فرهنگ فارسی معین
(بُ. کَ دَ) (مص ل .) عبوس شدن ، ترشرو شدن .
-
سخت رو
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) 1 - ترشرو، بَداخم . 2 - زشت . 3 - گستاخ ، بی شرم .
-
آیینة دق
فرهنگ فارسی معین
( ~ء دِ) (اِمر.) 1 - آیینه ای که چهرة انسان را زرد و نحیف نشان دهد. 2 - کنایه از: آدم عبوس و ترشرو.
-
اخم
فرهنگ فارسی معین
( اَ) (اِ.) اخمه ، آژنگ ، ترشرویی ، درهم کشیدگی ابرو از اوقات تلخی و بدحالی . ؛~ ~کسی توی هم بودن (عا.) عبوس بودن ، ترشرو بودن .