کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترد
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (ص .) (عا.) 1 - تر و تازه . 2 - هر چیزی که زود شکسته گردد.
-
واژههای همآوا
-
طرد
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) راندن ، دور کردن . 2 - تبعید کردن .
-
جستوجو در متن
-
ویفر
فرهنگ فارسی معین
(وِ فِ) [ انگ . ] (اِ.) نوعی بیسکویت سبک و ترد.
-
اخته کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ تر - فا. ] (مص م .) 1 - تخم کشیدن ، خصی کردن . 2 - مدتی در برف یا ی خ نهادن گوشت خام تا ترد و نازک شود.