کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترتيب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ترتیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) سامان دادن ، نظم دادن .
-
جستوجو در متن
-
مرتب
فرهنگ فارسی معین
(مُ رَ تَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - بانظم و ترتیب . 2 - ترتیب داده شده .
-
سیچ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نظم و ترتیب .
-
دیسیپلین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) انضباط ، نظم و ترتیب .
-
هکذا
فرهنگ فارسی معین
(ها کَ) [ ع . ] (ق مر.) به همین ترتیب ، این چنین .
-
انگشتو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) خوراکی که از نان و روغن و شیرینی ترتیب دهند.
-
پنیر
فرهنگ فارسی معین
(پَ) [ په . ] (اِ.) خوراکی که از شیر بسته ترتیب دهند.
-
اتساق
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) راست و تمام شدن . 2 - فراهم آمدن . 3 - نظم و ترتیب دادن . 4 - (اِمص .) ترتیب ، انتظام .
-
ناظم
فرهنگ فارسی معین
(ظِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - نظم دهنده ، ترتیب دهنده . 2 - به نظم آورنده ، شاعر. 3 - مسئول نظم و ترتیب در مدارس یا مؤسسات .
-
بی سامان
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - بی نظم و ترتیب . 2 - فقیر، درویش .
-
تناسق
فرهنگ فارسی معین
(تَ سُ) [ ع . ] (مص ل .) نظم و ترتیب یافتن .
-
ساختار
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - چگونگی ساختمان چیزی . 2 - ترتیب اجزا و بخش های یک جسم .
-
شلخته
فرهنگ فارسی معین
(شَ لَ تِ) (اِ.) (عا.) زنی که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد.
-
نابهنجار
فرهنگ فارسی معین
(بِ هَ) (ص .) 1 - بی نظم و ترتیب . 2 - ناموزون ، ناهماهنگ .