کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تراوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تراوش
فرهنگ فارسی معین
(تَ وُ) (اِمص .) ترشح ، چکه .
-
جستوجو در متن
-
تراویدن
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ) (مص ل .) تراوش کردن و چکیدن آب و مانند آن .
-
کتیم
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) مشک یا خیکی که آب از آن تراوش کند.
-
رشح
فرهنگ فارسی معین
(رَ شْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) تراویدن آب . 2 - (اِمص .) تراوش .
-
زه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) 1 - (اِمص .) زاییدن . 2 - تراوش آب از درز چیزی . 3 - (اِ.) نطفه . 4 - بچه . 5 - چشمه .
-
زهاب
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمر.) 1 - آبی که از شکاف سنگ یا چشمه تراوش کند. 2 - چشمة جوشان .
-
پستان
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (اِ.) اندامی در پستانداران که در جنس ماده دارای غده های تراوش شیر است و معمولاً رشد بیشتری دارد. ؛ ~ مادر را گاز گرفتن کنایه از ناسپاسی و حق نشناسی کردن .
-
کاج
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) درختی است با برگ های سوزنی که چون یک دفعه نمی ریزند، همیشه سبز به نظر می آیند. از ساقة آن شیرابه ای تراوش می کند که در مجاورت هوا سخت می شود. کاژ، ناژ، نوژ، ناج هم گفته شده .
-
شیرخشت
فرهنگ فارسی معین
(خِ) (اِمر.) شیره و صمغی است که از گیاهی در کوه های البرز و خراسان می روید تراوش می کند، طعمش شیرین و دارای قند و نشاسته و سقز است ، در طب به عنوان ملین و مسهل به کار می رود.