کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تدلیس و ریا و رزق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بی آلایش
فرهنگ فارسی معین
(یِ) (ص .) 1 - خالص و پاک . 2 - مجازاً صاف و ساده ، بی ریا.
-
فراخ روزی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) کسی که رزق و روزی فراوان دارد.
-
مخالصت
فرهنگ فارسی معین
(مُ لَ صَ) [ ع . مخالصة ] (مص ل .) دوستی خالص و بی ریا.
-
راستاحسینی
فرهنگ فارسی معین
(حُ س ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - (عا.) راست و درست ، ساده و بی ریا. 2 - (اِمر.) مقامی است در موسیقی .
-
اخلاص
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) پاک کردن ، ویژه کردن . 2 - (مص ل .) دوستی پاک و بی ریا داشتن ، خلوص نیت داشتن .
-
خرقه دوختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - کسب اعتبار و آبرو کردن . 2 - ریا کردن ، تظاهر کردن .
-
خرقه سوختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - بی اعتنایی به نام و ننگ و بی اعتبار داشتن آن . 2 - ترک ریا کردن . 3 - نهایت شوق و وجد.
-
نان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - قطعه ای از آرد خمیر کرده و بر آتش پخته که آن را می خورند. 2 - غذا. 3 - روزی ، رزق . ؛~ فانتزی هر یک از ناهای غیرسنتی . ؛~ باگت نان باریک و استوانه ای از آرد سفید که غیرسنتی است . ؛ ~ به نرخ روز خوردن (کن .) فرصت طلب و بی مسلک بودن...